سیدرضا اورنگ: این روزها، ترانهسرایی به یک اپیدمی مبدل شده و هرکسی خود را ترانهسرا میپندارد.
این روزها، ترانهسرایی به یک اپیدمی مبدل شده و هرکسی خود را ترانهسرا میپندارد. آنگونه که این گروه سادهگرا میپندارند، ترانهسرایی کار پیش پا افتاده و سادهای نیست. متاسفانه با هجوم انواع موسیقیهای غربی به کشور، گروهی به پیروی از آهنگهای وارداتی، کلماتی بیآهنگ و سست را پشت سر هم ردیف کرده و نام ترانه بر آن نهادهاند. آن قدر هنر ترانهسرایی ساده انگاشته شده که هر بیذوقی خود را صاحب ذوق ترانهسرایی میپندارد! کار بدان جا کشیده که عدهای به اصطلاح ترانهسرا که خود هنوز به درستی الفبای ترانهسرایی را نمیدانند، برای عدهای جوان که میخواهند راه صد ساله را یک شبه بپیمایند، کلاسهای آموزش ترانهسرایی برپا کردهاند! ترانه سرایی شاگردان این استادان بیکرسی تدریس دیدن دارد! بسیاری از این ترانهسرایان تازه به دوران رسیده عرق بر جبین ننشسته، هنوز قطرهای از دریای ادبیات فارسی را، حتی مزمزه هم نکردهاند، چه رسد به آنکه جرعهای از آن نوشیده باشند. مگر میشود با اوزان عروضی آشنا نبود و ترانه گفت؟! شعر پارسی هزاران پیچ و خم و فوت و فن دارد که قدم در وادی آن گذاردن کار هر کسی نیست. همان گونه که تصنیفگویی دقایق و شرایط خود را داشت و دارد، ترانهگویی هم چنین است.
در تصنیف هم وزن شعر پارسی رعایت نمیشد و نمیشود، اما چینش کلمات در کنار هم، آهنگ خاصی دارند که آن را موزون میکند. این درست که ترانه لزوماً نباید وزن شعر پارسی را رعایت کند، اما تعداد و کوتاهی و بلندی هجاها باید در آن رعایت شود. ترتیب هجاها باید بگونهای باشد که توالی آهنگ کلام در آن حفظ شود. ترانه به این معنا نیست که هر آنچه به زبان میآید، روی کاغذ ریخت و سپس با آهنگی وارداتی آن را به خورد مخاطب داد. ترانه پایه آهنگ با کلام است، بنابراین همگامی آن با نتهای موسیقی الزامی است.
در گذشتهای نه چندان دور، شاعران بزرگی در عرصه ترانهسرایی فعالیت میکردند، برای همین اکثر این ترانهها با اینکه سالها از زمان سرودن آن گذشته، هنوز روی لب مخاطبان در ترنم هستند. اکثر این ترانهسراهای قهار در عالم شعر نیز سرآمد بودند. گروهی از ترانهسرایان قدیمی نیز با اینکه بر اوزان شعر فارسی و دیگر عناصر آن تسلط وافی داشتند، اما ترجیح دادند تنها در عرصه ترانهسرایی فعال باشند که الحق در این وادی خوش درخشیدند. در حال حاضر نیز هرگاه یک گروه موسیقی ترانههای قدیمی را روی صحنه بازآفرینی میکند، سالنهای غرق تماشاگر پر از شور و نشاط و تحسین میشود، چرا؟ این چرایی است که ترانهسرایان تازه به دنیا رسیده باید به آن پاسخ دهند. در این دوره نیز تعداد معدود و انگشتشماری ترانهسرا که با اوزان شعر فارسی و تکنیکهای آن آشنایی دارند، در این عرصه فعال هستند و ترانههای نسبتاً قوی میسرایند که مورد اقبال قرار میگیرد. مطمئناً اگر اینان با وزن شعر فارسی آشنایی نداشتند هرگز نمیتوانستند ترانههای موزون و دلنشین بسرایند. در بین ترانههای سروده شده توسط تازه به دوران رسیدهها هم تعدادی ترانه معقول مشاهده میشود که به صورت غریزی سروده شدهاند. این نشان دهنده آن است که این گروه اندک، استعداد و توانایی فعالیت در عرصه ترانهسرایی را دارند، اما سواد آنان در پهنه ادبیات فارسی بسیار کم است. مطمئناً اگر این گروه توسط استادانی مسلط به ادبیات و شعر فارسی آموزش ببینند، ترانههایی به مراتب قویتر و دلنشینتر خواهند گفت. متاسفانه مشاهده شده و میشود، عدهای که خود هنوز یک در هزار دقایق شعرگویی را نمیدانند، برای جوانان علاقهمند کلاس گذاشته و به آنان به اصطلاح آموزش ترانهسرایی میدهند. باید روی کلاسهای ترانهسرایی، دقیق شد و آنها را کنترل کرد. اگر این کار صورت نگیرد، در آینده باید شاهد آسیبهای جدی در این عرصه باشیم. ترانهسرایی هنری نیست که هرکس توانایی و استعداد فعالیت در این عرصه را داشته باشد. استعدادهای غریزی را باید کشف و آموزش صحیح داد. باید به آنان آموخت فعالیت در عالم ترانهسرایی شرایط ویژهای دارد که سراینده باید شامل آنها باشد. ترانهسرایی حرف زدن و نوشتن نیست، ترانه ترکیبی از تکنیک و تخیل است. بدون هر کدام از این عناصر ترانهای شنیدنی خلق نخواهد شد. افزایش افرادی که خود را خواننده خوانده و زیرزمین و روی زمین هر چیز به دستشان میرسد میخوانند، این توهم را به وجود آورده که هرکسی میتواند ترانهسرایی کند! با این گروه از خوانندگان و ترانهسرایان نباید برخورد سلبی داشت، بلکه باید آنان را به سمت مقصد مطلوب هدایت کرد. بهترین هدایت نیز آموزش صحیح است.