اپرای ˝فلوت سحرآمیز˝ اثر موتزارت موسیقیدان بزرگ اتریشی از دیشب در تالار وحدت به صحنه رفته است.
گاهی وقتها خودم هم نمیدانم اینکه با دیدن اپرا مات و مبهوت میشوم به علت فقر تولیدات ما در زمینه هنر اپراست، یا اینکه آنچه بر صحنه میبینم شکوه و زیبایی واقعی است.
درست است، ما اپرا نداریم و 35 سال تمام چشممان به جمال هیچ اپرایی بر صحنههای ایران روشن نشد؛ بنابراین با همین یکی دوتا کار که از سال 91 تا حالا به روی صحنه رفته نمیتوانیم بگوییم فلان کار خوب بود، خیلی خوب بود، عالی بود، یا اصلا خوب نبود؛ چون این امتیازدهیها زمانی معنا دارد که مقایسهای در کار باشد و شما بادیدن کارهای گوناگون و بررسی جنبههای مثبت و منفی هریک بتوانید به یک رأی مشخص برسید.
اپرا نداریم اما درعوض هنرمند عاشق زیاد داریم. به جز مرحبا و دست مریزاد چه می شود گفت به هنرمندی که سالهای با ارزش عمرش را صرف هنری می کند که هیچ جایگاه مشخصی در جامعهاش ندارد، و صرفا با این امید پیش میرود و سختیها را پشت سر میگذارد که روزی بتواند شرایط را عوض کند و زمینه را برای ارائه هنرش مهیا کند. خوانندهای که اینجا از آواز کلاسیک شروع می کند و بعد میرود به اتریش، ایتالیا، آلمان و فرانسه تا یاد بگیرد چطور اپرا بخواند و تنها آرزویش این است که یک روز توی سالنهای تهران روی صحنه برود. خواننده ای که نمیگوید “حالا که ما اپرا نداریم، پس بروم پاپ بخوانم، شاید به نان و نوایی هم رسیدم.” میگوید “چرا من نباشم کسی که اولین اپرا را در ایران به روی صحنه می برد؟”
از دیشب اپرای “فلوت سحرآمیز” اثر موتزارت موسیقیدان بزرگ اتریشی در تالار وحدت به صحنه رفت. نمیتوانم بگویم این بهترین اپرایی است که تا حالا دیدم چون کلا دوتا اپرا بیشتر ندیدم؛ چون از وقتی به دنیا آمدم تا امروز فقط همین دوتا اپرا در ایران اجرا شد. الحمدلله درآمد خبرنگاری هم اجازه نمی دهد از کرج آنطرفتر پا بگذاریم!
این دو اپرا، یکی اپرای “جانی اسکیکی” اثر پوچینی بود که سال 91 به همت “آنسامبل اپرای تهران” به روی صحنه رفت و دومی هم همین اپراست که گروه اپرای “آیو” (AIO) آن را اجرا کردند. هردو کار علیرغم تفاوتهای بسیاری که داشتند، در یک چیز مشترک بودند و آن شکوه و عظمتی بود که هنر اپرا با ایجاد هنگامهای از موسیقی و شعر و نمایش در مقابل دیدگان بیننده به تصویر میکشد.
“فلوت سحرآمیز” آخرین اپرای موتزارت است که در سال 1791 در اواخر عمر کوتاهش به نگارش درآمده و نخستین بار خود موتزارت آن را در شهر وین به روی صحنه برده است. فلوت سحرآمیز یکی از شاهکارهای عمر 34 ساله این نابغه اتریشی است. شاید بد نباشد به این نکته اشاره کنم که رانسیس راوشر، روانشناس آمریکایی در سال ۱۹۹۳ با نشر مقالهای در مجله علمی “نیچر” اظهار داشته بود که تحقیقات او نشان میدهد شنیدن موسیقی موتزارت باعث افزایش هوش میشود و قدرت تجسم فضایی را بیاندازه بالا میبرد. مقاله خانم راوشر در محافل علمی توجه زیادی برانگیخت و بسیاری از والدین فرزندان خود را وادار میکردند برای بالا رفتن هوش ساعتها به موسیقی موتزارت گوش دهند. من هم از این فرصت استفاده می کنم و به شما توصیه می کنم معجزه موتزارت را دست کم نگیرید. مگر سالی چند اپرا در ایران اجرا می شود؟
اپرانامه را امانوئل شیکاندر نوشته که علاوه بر شاعر و نویسنده، خواننده اپرا هم بوده و در اجرای نخست “فلوت سحرآمیز” نقش “پاپاگنو” را خوانده است.
داستان از این قرر است:
“تامینو” (آرا کاراپتیان) شاهزاده جوانی است که از سوی ملکه شب (آناهیتا حسینزاده) مامور میشود دختر ملکه یعنی “پامینا” (هاسمیک کاراپتیان) را از چنگ “زاراسترو”ی شرور نجات دهد. تامینو که با دیدن عکس پامینا یک دل نه صد دل خواهان او شده است، با جان و دل این ماموریت را می پذیرد و همراه با “پاپاگنو” (رضا پورخلیلی) عازم قصر “زاراسترو” (حمیدرضا شعبانی) میشود. تامینو خیلی زود به واسطه کشیش (مهرداد طلایی) درمییابد که تصویر سیاه و شرورانه ای که از”زاراسترو” در ذهن داشته، ساخته و پرداخته ملکه شب بوده، و زاراسترو حاکم فرزانه ای است که در واقع از پامینا در برابر شرارت مادرش، ملکه شب، حمایت می کند. زاراسترو اعلام می کند که با ازدواج تامینو و پامینا موافق است به شرطی که تامینو آزمایشاتی را پشت سر بگذارد تا لیاقت پامینا و این عشق را پیدا کند…
سولیستها همگی از خوانندگان آموزش دیده و حرفهای آواز کلاسیک هستند، ولی طبیعتا فرقهایی هست بین اپراخوانی که دائم روی صحنه است و اپراخوانی که برای اولین بار در یک اپرای کامل به روی صحنه میرود. خوانندهها از جنبه بازیگری کمی ضعف دارند و روی صحنه راحت نیستند ولی این موضوع از ارزش کار کم نمی کند. به نظر من رضا پورخلیلی، خواننده – بازیگر نقش پاپاگنو، سلطان بیمنازع صحنه اپرای فلوت سحرآمیز است. او علاوه بر صدای بی نقصش، یک پاپاگنوی واقعی است، تنها کسی که نقشش را بازی نمی کند بلکه زندگی می کند.
صدای آناهیتا حسینزاده (ملکه شب) در پرده اول کمی ضعیف است ولی در پرده دوم اصلاح می شود. خوانندههای نقش سه دامه (بتینا هوسپیان، طراوت سالاری و شایا زندی) جزو بهترین های صحنه هستند و حمیدرضا شعبانی، خواننده بازیگر نقش زاراسترو، نیز نشان داد که تسلط خوبی بر اجرا دارد. صدای باس و چهره سمپاتیک و جدی او کاملا متناسب با نقش درآمده است.
حضور دایانا آداما، کارگردان اهل لیتوانی و فارغ التحصیل رشته کارگردانی از دانشگاه وین، در ایران و پیوستنش به اپرای فلوت سحرآمیز شاید از معجرات دیگر موتزارت باشد. این کارگردان که سال ها در زمینه کارگردانی اپرا کار کرده، اخیرا بعد از ازدواج با یک زبان شناس ایرانی وارد ایران شده و از طرف “او کا اف” (انجمن فرهنگی اتریش) به گروه “اپرای آیو” معرفی شده است.
اما صحنه گردان این هنگامه حدودا 120 نفری کسی است که چهره اش را تنها در پایان کار به شما نشان می دهد. پیمان منصوری، رهبر ارکستر، یک سال ِکامل گروه نوازنده ها و خواننده ها را هدایت کرد تا در این 3 اجرای دوساعت و 45 دقیقهای، معجزه موتزارت را با نوای فلوت سحرآمیز به گوش دوستداران هنر ایران برسانند.